شنبه 22 اردیبهشت 1403



داستان کوتاهداستان های جالب و خواندنی

 

داستان خواندنی کشتی به گل نشسته

یکی از روزها ناخدای یک کشتی و سرمهندس آن در این‌ باره بحث می‌کردند که در کار اداره و هدایت کشتی کدام‌یک نقش مهم‌تری دارند. بحث به‌شدت بالا گرفت و ناخدا پیشنهاد کرد که یک روز جایشان را با هم عوض کنند. قرار گذاشتند که سرمهندس سکان کشتی را به‌دست گیرد و ناخدا به اتاق مهندس کشتی برود. هنوز چند ساعتی از جابه‌جایی نگذشته بود که ناخدا عرق‌ریزان با سر و وضعی کثیف و روغن‌مالی بالا آمد و گفت: «مهندس سری به موتورخانه بزن. هرقدر تلاش می‌کنم، کشتی حرکت نمی‌کند.»


سرمهندس فریاد کشید: «البته که حرکت نمی‌کند، کشتی به گِل نشسته است!»


منبع:

برگرفته از برگرفته از كتابماكسول، جان؛ 17 اصل كار تيمي

 dastan.blogtarin.com



آدرس: لارستان- لار-شهرقدیم- خیابان شهید فائضی


پذیرش درمانگاه: 52343300-071 ( 8 خط) شماره داخلی : 101 یا 117 یا 118


آزمایشگاه: 52330606- 071


مدیریت: 52334034 - 071



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0




بخش نظرات


کد امنیتی رفرش





ورود کاربران


عضويت سريع

    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد

آمار کلي سايت


    آمار بازديد آمار بازديد
    بازديد امروز بازديد امروز : 26
    بارديد ديروز بارديد ديروز : 254
    ورودي امروز گوگل ورودي امروز گوگل : 1
    ورودي گوگل ديروز ورودي گوگل ديروز : 2
    بازديد هفته بازديد هفته : 1,678
    بازديد ماه بازديد ماه : 2,716
    بازديد کلي بازديد کلي : 447,883

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آِ ي پيآِ ي پي : 3.21.248.47
    مرورگر مرورگر : Safari 5.1
    سيستم عامل سيستم عامل :